جونم برات بگه...
سلام عشق مامان میخوام از قصه ی این روزاهامون برات بگم جونم برات بگه که یه چند وقتی میشد که خیلی زود عصبانی میشدی بهم گفتن که به خاطر کمبود آهن هستش .از وقتی شربت آهنت رو میدم خیلی بهتر شدی.نوبت دوم که برا کمبود وزنت بود رو رفتم که گفت بازم وزنت کمه و دوباره باید برم پیشش.نمیدونم که دیگه کی میخواد این رفت و آمد من به بهداشت به خاطر وزن کمت قطع بشه چندروزیه که خیلی وابسته شیر شدی مدام میخوای شیر مامانی رو بخوری مخصوصا وقتی میخوای بخوابی دیگه تصمیم گرفتم دفعات شیر دادنت رو کمتر کنم تا بتونی بیشتر غذا بخوری جونم برات بگه که روز عید فطر خونه مامان جونی بودیم و شبش هم دعوت بودیم البته با کمی تفاوت اونم این که مکان م...